- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زمینه شور سینه زنی شهادت امام باقر علیه السلام
ســلام کـلّ افــلاک به محضر تو مـولا مـحـبـت تـو بــاشـد تـمـام هـــسـتـی مـا تـو بـاقـرالعـلـومـی منـم گــدای کـویـت بُوَد همیـشه هر جـا روی دلم به سـویت مـولا امامِ باقر؛ مـولا امامِ باقر (۲) ********************** سیـنـه زنان داغـت همیشه بی قـرارنـد به قلب عـاشقِ خود شـور مدیـنـه دارند دلــم بـگــیــرد آقــا دم همه دم سُراغت فــــدای آن مــــزارِ خاکی و بیچراغت مـولا امامِ باقر؛ مـولا امامِ باقر (۲) ********************** عــنـایــتـی کـن آقـا دلـم شـود خــدایـی شـوم شبـیهِ خـوبان شـهـیـد کــربـلایـی گـریـه کـنـم به یـادِ لالـۀ گـشـتـه پـرپـر سـیــنـه زنــم زداغِ تنی که گشته بیسر حسین عزیز زهـرا؛ حسین عزیز زهـرا(۲)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
الا ای کـه نــور خــدایـی ز رخسار تو گشته ظاهر عـقـایـد و انـدیــشـه زنـده شـد از مکـتـب قـالَ باقـر جواب کـرامات و خـوبی بگو از چه شد زهر کینه توجان دادی و درعزایت شـده کــربــلایـی مـدیـنـه الا ای دو عـالـم حـزیـنِ عـزایت غـریـبِ مـدیـنـه بـمـیـرم بـرایـت باقرِ آل عبا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا (۴) *************************** فـدای مــرام و خـصـالـت وُجــودِ هـمـه عـاشـقـانـت دعـا کرده ای بر کسی که به تو کرده ظلم و اهـانت ببین دل پریشان ومضطر ز مرثـیـهات مـرد و زنها عـزای تو چون آتشی شد به جـان و دل سینه زن ها مـلائـک به پـایِ غمت غصه دارند وبا روضههایت هـمه بی قـرارند باقرِ آل عبا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا (۴) *************************** الا ای که بـا نـوحـه و دم رسیـده به گـردون نوایت بـیـا و بـگـو بـر محـبـیـن ز داغِ دل نـــیـــنـــوایــت بـگـو از سرِ رفـته بر نی بـگـو از دل پُــر بـهـانــه بگو از رخ خورده سیـلی بــگــو از غــمِ تــازیــانـه بگو ایکه جانت شد از غصه بر لب چه آمـد چـه آمـد سرِ عـمـهّ زینب باقرِ آل عبا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا (۴)
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
مـا در بهشت مـرغ غـزلخوان باقـریم در گـوشهای ز صحـن شبستان باقریم بـوسـه زنـان پــای غــلامـان بـاقـریـم بیـچـارهایـم و دست به دامـان باقـریـم آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که هـمـواره زیـر بـارش بـاران بـاقـریـم از داغ قـبـر خـاکـی او لطـمه میزنیم بر سیـنـه و به سر زده گـریان باقریم یکـتـا امام اهـل نظـر یک نظـر فـقـط آقـا نمیکنی تو ضرر یک نظر فـقط گرد و غـبار قـبر شما بهتر از بهشت یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت من که ز تو بهـشت بریـنی نـخـواستم از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت شمعـی کـنـار پنجـرههای بقـیـع نیست گـریه کـنـار پنجـرهها بهتـر از بهشت در خواب هم برای تو گـنـبد نساخـتیم اصلا چـرا برای تو مـرقـد نـساخـتـیم از این به بعد روضۀ ما میشود شروع با خـاطـرات کـربـبـلا میشود شروع با اشک و سوز و آه و نوا میشود شروع دارد عـزای اهـل ولا میشـود شروع چون گریههای آل عبا میشود شروع خونریزی از دو چشم شما میشود شروع این مـاجـرا بگو ز کجا آب میخـورد قـصه ز ظلم آن خـلـفا میشود شروع جسمی میـان آن در و دیوار مانده بود ردی به سینه از نوک مسمار مانده بود با پنـج سال سن سرِ بر نـیـزه دیـدهای در زیـر نـیـزهها تن در خـون تپیدهای مثـل رقـیه مثل سکـیـنـه به شهـر شام تو مـزههای ضرب لگـد را چـشیدهای پـای بـرهـنـه بـا تن زخـمـی دویـدهای از روی خـارهـای بـیـابـان پــریـدهای رقاصه ها به دور شما تاب خوردهاند دشنام و فحش و زخم زبان ها شنیدهای روضه تمام و این دلمان غرق در غم است این اولین گـریـز به مـاه مـحـرم است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای انس وجان محصّل دانشسرای تو وی نُـه سـپـهـر گـوشـۀ دارالـولای تو جـابر شـفـا گـرفت ز دست خـداییات جبریل فیض میبرد از خـاک پای تو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه السلام
دستِ دعــا بـلـنـد، مـفـاتـیـحْ پـیـشِ رو اشکت چو دانه دانـۀ تـسبـیح پیش رو در تو پرندهایست نشسته به خونِ خویش با خاطرات زنـده به تصریح پیش رو گاهی صدای گریه به هم میزند تو را اشکِ تو روشنـای مصابـیح پـیش رو قـرآن گشودهای سرِ درس اصول دین تصویـرهای زنـده به تـلویح پیـش رو بر روی نیزهها "جُمِعَ الشمسُ والقمَر" دنـیـایی از اشـاره و تـلمـیـح پیش رو نم نم که میرسی لـب گـودال قـتـلگاه قـرآنِ پـاره پـاره به تـشـریح پیش رو تـو راوی و مـفــسّـر قــرآن نـاطــقـی گـنـجـیـنـۀ مـعـارف و بحـر حـقـایـقـی مــیــراث دار آیــنـههـا در مــدیـنـهای تو خطبه خوانِ خون خـدا در مدینهای شهری پر از شکسته دلیهای نخل و چاه ایـن پـایـتـخـتِ آهِ امــیــران بـیسـپــاه شـهـرِ مـزار مـخـفـی آیـیـنـه در غـبار این بارگـاه اعـظـمِ غـمهای ریشه دار شـهـر شـکـسـتـنِ دل نـامــوس بـاغها آوردگــاهِ خــوانــدن جــمــع کـلاغهـا این شهر، جای خنجر کاری ست در دلش از لالهها چه باغ و بهاری ست در دلش تو غـایـت مکـاشـفـههـای حـمـیـدهای! ابـر کـرامـتـی که به بـاران رسیـدهای معیار اعـتدالی و حُسنت زبانزد است صورت و سیرتت همه عین محمد است! دریـای دانـشی! پـسرِ سجـدههای نـاب فــرزنــد زادۀ دو جــمـالِ پُـر آفـتــاب خونِ حسین در رگ تو، شهد عاشقیست آیینه خـانههای دلت، مهد عـاشـقیست در مذهب نگـاه تو قـرآن مجـسّم است اعجازِ خلقتی تو و فیضت دمامدم است! حُـسن خـتـام خـاطره دارانِ سـوگـوار مـعـصـوم هـفـتـمـیـن گـلِ آلالـۀ بـهـار تو سینـهات حسیـنـیـۀ داغ کـربـلاست دلتنگیات بزرگتر از این قصیدههاست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای دوّمین محـمّـد و ای پنجـمیـن امام از خلق و از خدای تعالی تو را سلام چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور روح روان احـمـد و فـرزند چار امام وصف تو را نگفته خدا جز به افـتخار نام تو را نـبرده نـبـی جـز به احـتـرام هم ساکنان عـرض به پـایت نهاده رخ هم طایران سدره به دستت همیشه رام حکـم خـدا به هـمّت تو گـشتـه پـایـدار دین نبی به دانـش تو مـانـده مـسـتـدام با آنهمه جـلال و مـقـامی که داشـتی دیدی ستم ز خصم ستمگر علیالدوام گه دیـد چـشم پـاک تو بـیـداد از یـزید گـاهی شنـید گـوش تو دشنام از هشام گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن سوزند از برای تو هر روز خاص و عام گاهی به دشت کربو بلا بودهای اسیر گاهی به کوفه بر تو شده ظلم، گه به شام خواندند سوی بزم یزیدت، بدان جلال بردنـد در خـرابـۀ شـامت بـدان مـقـام گر کـف زدنـد اهـل ستم پیش رویـتان گـر سنگ ریخـتند به سرهایتان ز بام راحت شدی ز جور و جفای هشام دون آندم که گشت عـمر شـریف شما تمام داریم حـاجـتی که ز لطف و عـنایـتی بر قـبر بیچـراغ تو گـوییم یک سلام «میثم» هماره وصف شما خـاندان کند ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای دیـن من کـلام تو یا باقـرالعـلوم ای بیکـران مقـام تو یا باقـرالعـلوم احمد که جانِ ما همه قربان مکتبش داد همچونان سلامِ تو یا باقـرالعلوم صد چون مسیح و صد چو خلیل ای امام عشق پـاشَـد به احـتـرام تو یا باقـرالعـلوم ما شیعه گشتهایم وغلامان بر درت از لـطـف مـستـدام تو یا باقـرالعلوم بالله که بوده حـرف تمامیِّ دشمـنان شـرمنـده از مـرام تو یا باقرالعـلوم در این زمان که دل نشود بیتِ عاشقان افـتـاده دل بـه دام تو یا باقـرالعـلوم با دست با کرامتت ای نجلِ مصطفی قـلبـم شده ست رام تو یا باقرالعلوم در شامِ پر کشیدنت ای مرد با وقار دل پَر کـشد ز بـام تو یا باقـرالعلوم در بین روضهها چه بگویم؛امان ز شام نـالان شدم ز شـام تو یا باقـرالعلوم از شمر بیحیا و ز خولی وحرمله بهـتر بود هـشام تو…یا باقـرالعـلوم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
سـلام ای شمع جـمع آفـریـنش سلام ای نـور چشم اهل بینش سـلام ای نـقـطۀ پـرگـار دانش سلام ای ابر گـوهـر بار دانش سلام ای پنجـمین مرآت احـمد ســلام ای بــاقــر آل مـحــمّــد تو خورشیدی و کلّ علم نورت تـمـام آفـرینـش در حـضورت خـردمنـدان عـالـم پـای بـنـدت دل اهـل طریـقـت در کـمنـدت تمام معرفت از مکتب تواست تمام علم جاری از لب تواست جـمـال اقــدس جـان آفـریـنــی چـراغ چـشـم زین الـعـابـدینی سـعــادت آیـتـی از خــنـدۀ تـو ولایـت تـا قــیـامـت بـنــدۀ تـو جنان کـوی فـقـیـر مستـمـنـدت جـهـان آفــریـنـش پـای بـنـدت بهشت و حور بییادت فراموش چراغ علم بی نور تو خاموش بهار روح بی فـیض تو پایـیز هوای خُلد بیمهرت غم انگیز ســلام روح بـر روح پـیـامـت درود نــور بـر نــور کـلامـت تو بر شور آفرینان شور دادی تو بر چشمان جابر نور دادی تو باب اللّهی و حـقّ الیـقـیـنی تو نور نور و جان جـان دینی عبادت سجده بر خاک تو برده ولایت آب از جوی تو خورده تـوکـلّ خــاک ایـوان رفـیـعـت تـوسّـل نـقـش دیــوار بـقـیعـت ز حُسن خُلقت ای دریای غیرت نه تنها دوست، دشمن هم به حیرت امـام پـنـجـم و معصوم هـفـتـم محمّد را تو فرزند از اب و امّ مـه دو فـاطـمـه از پنـج اخـتـر دُر شش بحر و بحر هفت گوهر ادب یک شاخه گل از بوستانت رجـب نهـر بهـشت دوستـانـت به خلق و خُلق و خو کلّ صفایی همان خُـلـق عـظیم مصطفایی تـو را مـرآت احـمـد آفـریـدنـد مــحـمّـد را مـحـمّـد آفـریــدنـد گهی جّن و ملایک پای بستت گهی بیل کـشاورزی به دستت عرق میریخت از لوح جبینت چو گـوهـر بر جـمال نازنینت هـمـای روح بـیتو پـر نـدارد ریـاض زهـد بیتـو بـر نـدارد تو خـورشیـد هـمه افـلاکـیـانی که از رحمت چـراغ خاکـیانی دل لاهوتیت را درد و داغ است مزارت بی رواق و بی چراغ است شـما را از ولادت تا شـهـادت عطا و جود و احسان بوده عادت شما کـردیـد با دشـمن مـروّت شـمـا دادیــد فــرمــان اخــوّت شما بـودیـد و دریـای کـرامت شما کـردیـد بـر دلـهـا امـامـت شـمـا راه هـدایـت را نـمـودیـد شـما بـاب ولایت را گـشـودید شـمـا روشـنـگـر راهـیـد آری مـن الله و الـــی الـلّـهـیــد آری عـبـادت بـی شما امـضا ندارد اطاعـت بی شـما مـعـنـا ندارد شـما آیـات را تـعـبـیـر کـردید اطـیعـوالله را تـفـسـیـر کـردید تـأسّی بـر شما یـعـنی هـدایـت اطاعت از شما یـعـنی ولایـت شما دانید «میثم» هر چه بوده سر تسلـیم بر این خـاک سوده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
بـاز روزیِّ مـا غــم اسـت آقـا اشک با دیـده مـحـرم است آقا فـرصت گـریـه بـا امـام زمان بـاز امـشـب فـراهـم اسـت آقـا پای آن غصهها که خوردی تو من اگر جـان دهـم کم است آقا تــو عــزادار کــربـلا هـسـتـی تا که این عـالم، عـالم است آقا آری آری شـب عــزای شــمـا پــیــشــواز مــحــرّم اسـت آقـا تا قـیـامت به پـیـش چـشمانـت رأس بـر نـی مُـجـسّم است آقا چـشـم تو یاد کـربـلا دریـاست هـمۀ روزهـایت عـاشـوراست میروی یـاد کـودکـی از حال پـیـر کـرده تـو را غـم گـودال یــاد آن خــاطــرات بــارانــی شـده کـربو بـلا مـنا، ده سال با غرورت چه کرده مرد صبور؟ غـارت گـوشـواره و خـلـخـال داشت در بین خیمهها میسوخت پــدرت از خــجـالـت اطــفــال با تو گـفـته چه قـدر اسرار از دفـن آن پیکـری که شد پامـال وای از این اتـفـاق، هم بازیت پیـش چـشمـان تو شده بـیبـال کربلا، کوفه، شام در دل توست روضههای رقـیه قـاتل توست
: امتیاز
|
مدح امام محمد باقر علیه السلام
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات دشمن گـشاده رو، ز گـلستان خـندهات آرنــدۀ کــمـال و شـکــافـنــدۀ عــلــوم پایـنده عـمر هر دو ز گـفـتار زنـدهات ای مـتّـکـی هـمـاره کـلام خـدا بـه تـو یـا بـاقــرالـعـلـوم! ســلام خــدا بـه تـو مـولای کـلّ خـلـقـت و خـلاّق را ولی انــوار انـبــیـا ز جـبـیـن تـو مـنـجـلـی دریـای هـفت دُرّ و دُرِ چار بحـر نور نجـل دو فـاطمه خـلـفِ پـاکِ دو عـلی تفـسیـر حُـسن لم یزلی نقـش صورتت گل بوسههای یوسف زهرا به طلعتت تــو کـیــسـتـی مـحــمّـد آل مـحــمّـدی خـورشـیـد آسـمـان کــمـال مـحــمّـدی قـرآن نـور در بـغـل زیـن الـعـابـدیـن آیـات ســورههـای جــمـال مـحــمّـدی دانـش نــیـازمــنــد دم روح پــرورت جابـر سلام گـفـتـه ز قـول پـیـمـبـرت تو شهریـار عـلم و عـلـومند لشکـرت زانـو زدند صدر نشینان به محضرت حکـمت لطیـفـهای ز کـتاب فضیـلـتت دانـش کـنـایـهای ز الــفـبـای دفــتـرت در وقت درس بر سخنت خلقتند گوش هنگـام کـار بیل کـشاورزیت به دوش در حُـسن تو جـمـال خـداونـد دیـدهاند در یک کـلام تو دو جهان پـند دیدهاند نابخـردان که زخم زبانت به دل زدند جـای غـضب ز تو گُـل لبخـند دیدهاند ازبس بزرگواری و از بس گشودهای هم قلب دوست، هم دل دشمن ربودهای آیـیــنـۀ جــمــال خــداونـــد اکــبـــری نـامت محـمّد است و سراپـا پیـمـبـری دُردانـۀ حــسـیـنـی و ریـحـانـۀ حـسـن نـسـل امـام، هـم ز پـدر هم ز مـادری شیرین هماره کام دل از ذکر خیر توست وز قصّۀ لطیف عزیز و عُزیر توست آب حیات جـرعـهای از آب جـوی تو روح مسیـح میدمـد از گـفـتـگـوی تو پایان گـرفت شهر جـمـادی در انتظار تـابـیـد در هــلال رجـب مـاه روی تو این ماه را به فیض تو رحمت فزوده شد دست عـطا و باب اجـابت گـشوده شد عـلـم تو گر نبود شهـادت اثـر نداشت نـخـل امـیـد سـیّـد سـجـّاد بَـر نـداشـت مـولای سـاجـدیـن و امـام المجـاهـدین مثـل تو ای محـمّد ثـانـی پـسر نداشت زهـد پـدر، کـرامـت مـادر مـبـارکـت در کـودکـی شهـامت حـیـدر مبارکـت در مجلس یـزید که بودت چهـار سال گـفتی سخن چنانکه خداوند ذوالجـلال خـوانـدی حــرامزاده سـپـاه یــزیـد را با منطـقی که پور معـاویّه گـشت لال یک طفل چار ساله و این نطق آتشین تو لب گـشودی و پدرت گـفـت آفـرین حُبّ تو نخـل پُـر بَـر شیـرین بـاغ دل مِهر تو همچون مُهر جبین است داغ دل از وادی بـقـیـع تو در سیـنـه بـقـعـهها وز قبر بی چراغ تو روشن چراغ دل ای مــاوراء وهـم، مــقــام رفـیــع تـو تـا حـشـر در مـدیـنـۀ دلهـا بـقـیـع تـو ای مـکـتـب تــو روح تــمـام پــیـامهـا در هـر پــیــام روح فـزایـت قــیـامهـا تا گـردش مـداوم لـیـل و نـهـار هست از خـلـقـت و خـدات دمــادم ســلامهـا پیوسته ریخت گوهـر تـوحـیـد از لبت کـار قـیـام کـربو بـلا کـرد مکـتـبـت تـو پـنـجـمـیـن سـتـارۀ بُــرج ولایـتـی مـهـر جهـان فــروز سـپـهـر هـدایـتـی مـلـک خـداست سبز ز باران رحمتت یـا بـاقـرالـعـلـوم بـه مـا هـم عـنـایـتـی میثم هـماره میوۀ نخـلـش ثـنای توست مضمون گرفته از تو و مدحت سرای توست
: امتیاز
|
زبانحال امام محمد باقر علیه السلام قبل از شهادت
بـار بـلا به شـانـه کـشـیـدم به کـودکـی ازصبح تابه عصر چه دیدم به کودکی از خـیـمـه گـاه تا تـه گـودال قـتــلـگـاه دنـبـال عــمّـههـام دویــدم بـه کـودکـی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فـریـاد الـفــرار شـنـیــدم بـه کــودکـی عـمّه اگرچه درهمه جـا شد سپـر ولی من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی آنشب که در خـرابه سر آمد میان مان چون عـمّهام رقـیـه خـمیـدم به کودکی با کعـب نـی لباس همه پـاره پـاره شـد بـدتـر ز اهـل شـام نـدیـدم بـه کـودکـی یک سرخ مو ز قافلۀ ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست مـن آسـتـیـن صبـر جـویـدم به کودکی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای رخت چراغ هُدی یا محمد ابنعلی پنجـمیـن ولـیّ خـدا، یا محمد ابنعـلی یا محـمـد ابنعـلی، یا محـمد ابنعـلی
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
دلـم در مـدیـنـه زائـر شـد عـزای حضرت بـاقـر شد گـشتـه پـرپـر گـل یـاسمن تـسلیت حـجـت بن الحسن واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** گـشتـه مسموم کـیـنه مولا به جنت نوحه گر شد زهرا دل به غـم مبتـلا گـردیـده مـدیــنـه کـربـلا گـردیــده واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** چشم دل خونفـشان داغت فاطمه نوحه خـوان داغت عزیزم از چه مضطر گشتی مثـل آلالـه پـرپـر گـشـتـی واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** به قـربـان دو چـشم تـرت ورم کـرده چرا پـیـکـرت چونکه دل بر غم تو دادم یـاد بـازوی خـود افـتــادم واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** شکست از ضربهای پهلویم ورم کرد از جـفـا بازویم ستـم بین دیـوار و در شد گـل نشکـفـتهام پـرپـر شد واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
شد دل عـالم پـریشان و حـزین در عـزایت ای امـام پـنجـمـیـن ای شهـیـد زهـر کـیـنـه الـسلام چـشـمـۀ نـور مــدیـنـه الـسـلام سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ******************* باقـر العـلـمی و نـور سـرمـدی لالـه ای از بـوسـتـان احــمـدی تـو قــمـر در آسـمـان رحـمـتی مصحـف اله را بیـان رحـمـتی گرچه بر خون شریعت تشنه بود بر تن اسلام همچون دشنه بود سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) دشمن از ضربه زدن ناکام شد قـال بـاقــر حـافـظ اســلام شـد ای فـدای داغِ بـر دل حاکیات ای به قـربان مـزار خـاکـیات در عزایت رزق ما درد و غم است هرچه گریم در عزای تو کم است سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ای تـمـام هستـیت وقـف هـدف وقف راه دین و قرآن و شرف دیــدۀ آفــاق شـد؛ گــریــان تــو مقـتـدای عشق، جان قـربان تو ای امـام پـنـجـم، ای نـور خـدا روضه خوان روضه های کربلا سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ایکه بودی بین مشتاقان عشق یاوران حضرت سلطان عـشق عصرعاشورا جسارت دیدهای بر حـرم ظلم و جـنایت دیدهای بهر ما از صورت نیلی بخوان روضهای از ضربۀ سیلی بخوان سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای عـزیز مصطـفی امامِ باقـر مسمـوم زهـر جـفـا امامِِ بـاقـر واویلا واویلا آه و واویلا (۲ ) ای که شکـافـنـدۀ عـلـم خـدایی تو شاهد روضه های کربلایی ما از شما توشۀ غم را میخواهیم رزق گریۀ محرم را میخواهیم
: امتیاز
|
زمینه شور سینه زنی شهادت امام باقر علیه السلام
پخش سبک یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا جان علی و فـاطمه؛ دلبـند زین العـابدین جانها فدای راهت ای؛ فرزند زین العابدین یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* ای جان من،جانان من؛ ای ذکر تو درمان من میباشد ای وجه خدا؛ خاک تو بر چشمان من بر قلب ما یا سیدی؛ آتش زده سوز غمت مسموم کینه گشتهای؛ گریم به یاد ماتمت یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* فرمانروای عالمین؛ ای بر نبی نور دوعین ای مُحرمِ حجّ عزا؛ ای شاهد داغ حسین در گلشن سرخ وفا؛ دیدی گلی پرپر شده در مقتل خونِ خدا؛ دیدی تنی بیسر شده یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* در قتلگه افتاده بود؛ روح و روان مصطفی سوز دل جـن و مَلَک؛ داغ ذبیحاً بل قـفا رنج مُداوم دیدهای؛ هر جا و در هر مرحله دور و بر تو بودهانده؛ شمر و سَنان و حرمله یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
گـشتـه مـسمـوم از جـفـا امامِ بـاقـر نـور چـشـمِ مـصـطـفـی امـامِ بـاقـر ای عـالمِ؛ ای مُدبّـر ** ای نـور حیّ قـادر ** مظلـوم امامِ باقر در عزایت یا مولا گریه شد کار همه آتـش دلـهـا شـده؛ نـالههای فـاطـمـه یا مظلوم؛ یا مظلوم؛ ای پسر فاطمه(۲ ) ************************** جـان احـمـد، حجت معـبـود سـرمد زهر کینه بر دل و جانت شـرر زد مظهر حق الیقینی ** پور زین العابدینی ** جان نثار راه دینی جـانِ ما سینه زنها، فـدای مـاتـم تو گیرم وضوی غم از، چشمۀ زمزم تو یا مظلوم؛ یا مظلوم؛ ای پسر فاطمه(۲ ) ************************** دیدگانت از غـم و از غصه تر بود شاهدی بر اشک چـشمان پـدر بـود زادۀ مرد بُکـایی ** همدم اشک عـزایی ** یادگـار کـربلایی گریۀ بـابـای تو، زنـده مینمود آقـا خاطرات گودال و، سرِ از تن جدا را یا مظلوم یا مظلوم ای پسر فاطمه(۲ )
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
خـاکـستـر وجـود مـرا میدهـد به بـاد سنگـیـنی عـزای تو یا حـضرت جواد تشنه، میان خانۀ خود دست و پا زدی یک جرعه آب، همسر تو، دست تو نداد زهری که ذرّه ذرّه تنت را مذاب کرد خونی به قلب فـاطمه و بـوتـراب کرد سوزانده تر ز زهر جفا، ظلم همسر است غربت میان خـانه، دلت را کـباب کرد پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست اینجا کسی به فکر امام غـریب نیست وقتی که پای بغض علی در میان بُوَد زهر و جفا و کینۀ همسر عجیب نیست گر چه به لب رسیده نفس های آخـرت لب تشنه ای، شبـیـه لـب جـدّ اطهـرت امـا هــنـوز یــاد گــل یــاس پــرپـری یـاد مــدیــنـه کـرده ای و یـاد مــادرت شکر خدا که دور و برت خواهری نبود در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود شکر خـدا کـنیـزکی از نـسل سـاربان آنجـا به فکـر غـارت انگـشتـری نبود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
كـبـوتـرانه نگـاهش به سمت بـالا بود سفـر بـراى دل خـستـه اش مـهـیّـا بود کسی که عـالـم هـستی طُـفـیـل او باشد میان خانه خود هم غـریب و تنهـا بود خـزان، كـنار نفـس هاى او قـدم مى زد بهـار، گـمشده در چـشم هاى دریـا بود چه حس و حال عجیبى دوباره باران داشت كه سوز حـنجره از ناله اش هویدا بود نماز غـربت خود را شكسته برپا كرد اگرچه یك دلِ سیـر آشنـاى غـم ها بود در آن فضاى نفـس گـیر بى وفـایى ها كه انعكاس صدایش به حجره پیدا بود خدای جود و کرم، لحـظه هـاى آخر را مـیان بـستـر خود بى قـرارِ زهـرا بود چراغ عـاطفه با موج اشك روشن شد نگـاه ماه نهم، سمت عـرش اعـلى بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
با دلی پُر غم سیه پوش عزایت می شوم آستـان بـوس حـریم با صفـایت می شوم از دعای حضرت زهرا و لطف بی حَدش باز هم مهمان بَزم روضه هایت می شوم تا که حرف از کاظمین و مرقد تو می شود شکر حق بَدجور دلتنگ هوایت می شوم چشم را می بَندم و همراه کفترهای طوس زائر بـارانی صحـن و سـرایت می شوم پشت سر باب الجَواد و روبرو باب المُراد هر طرف رو می کنم غرق عطایت می شوم پَرشکسته میکِشم خود را به سمت و سوی تو مُعتکف در گوشۀ ایوان طلایت می شوم
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
بـاز هـم بـر دل مـظلـوم شـرر افـتـاده باز هم شـعـلـۀ زهری به جگـر افتاده اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید وسط حجـره جواد است به سر افـتاده دست و پا میزند و هادی خود را خواند جـوهـر صـوت رسایش ز اثـر افـتاده آب شد پیکرش از زهر به دادش برسید به خـدا جـان امـامت به خـطـر افـتاده صاحب عرش الهی ست شده خاک نشین یــاد آشـفــتــگــیِّ جــدش اگــر افـتـاده جگر تشنه او ذکر انا العـطشان داشت از دل حـجـره به گـودال گـذر افـتـاده ایـن بـدن زیـر سُـم اسـب نـرفـتـه امـا نـظـرش بر تـن مـظـلـوم دگـر افـتاده زیر لب روضه شمشیر و سنان میخواند یا حـسیـن گـویـد و با دیـدۀ تـر افـتـاده کربلا روضه اش اما بخدا بر عکس است چـقـدر بـر بـدنـش تـیـغ و تـبـر افـتاده ریختند از همه سو بر تن صد چاک حسین گـذر فـاطـمـه بـر جـسـم پـسـر افـتاده خواهرش آمد و با پیکر بی سر میگفت: بر تـنـت نـیـزه شکـسته چـقـدر افـتاده
: امتیاز
|